ماه من

مهمونی

  سلام شیطون بلای مامان !   دختر گلم دیروز نوبت مهمونی خونه خاله زهرا بود و ما خیلی خوشحال بودیم که میتونیم بریم مهمونی !   دیروز ظهر تو برعکس همیشه 3ساعت و نیم خوابیدی و وقتی هم که از خواب بیدار شدی خیلی کسل بودی واسه همین من فکر کردم مهمونی زیاد بهمون خوش نمیگذره   اما خوشبختانه اشتباه کرده بودمو دیروز به هردومون خیلی خوش گذشت ...     آریانا هم که از کوچیکیاتون با هم دوست بودین خیلی بزرگ شده بودو با هم خیلی خوب بودین البته تو با همه بچه ها خوب بودی و با همه شون بازی میکردی و من با خیال راحت با دوستام مشغول بودم     چند ...
27 مهر 1390

اسب آنی

  سلام نازنازی مامان !   دختر گلم دیشب ما مهمون داشتیم و تو از وقتی فهمیدی که دوست بابایی قراره با نی نی شون بیان خونه مون کلی ذوق کرده بودیو همش میگفتی عموووو ... نی نی ...   وقتی مهمونامون اومدن اولش یه کم با عمو غریبی کردی اما بعدش با همه به خصوص نی نی نازشون صمیمی شدی و همه اسبابا بازیاتو با سخاوت کامل میاوردی میدادی بهش تا باهات دوست بشه     روژین کوچولو فقط هفت ماهش بود اما خیلی خوش خنده بود و از تو هم خیلی خوشش اومده بود!     از اینکه دیدم مثل بیشتر بچه ها دست به روژین جون نمیزدی و دست و پاشو نمیکشیدی و اذیتش...
25 مهر 1390

دختر نازم

  سلام نفسک مامان !     نازنازی من این مدت که حرف زدنو یاد گرفتی همه لحظه های من با تو پر از تجربه های جدیدن ... دیگه میدونم و مطمئنم که همه حرفامو میفهمی!     الان دیگه وقتی کاری میکنی که میدونی ممکنه مامان ناراحت بشه یواشکی از محل ارتکاب جرم در میری و وقتی ازت میپرسم کی اینکار بد و کرده میگی آقاهه !!!   دختر گلم الان چند وقته که سرد و گرم و هم یاد گرفتی و وقتی برات غذا میارم اول که گرمه خودت میگی مامانی داغ ! و بعد خودت فوتش میکنی ... وقتی هم که سرد شد میگی سرده و میخوریش ...     ...
20 مهر 1390

روز کودک

  سلام بهترینم !     عشق من ما چند روز پیش تولد آراز پسر خاله محبوبه دعوت بودیم ... خیلی خوش گذشت به خصوص به تو که از دیدن اینهمه نی نی و سر و صدا کلی هیجانزده شده بودی     از صبح بهت میگفتم شب میخوایم بریم تولد نی نی تو هم میگفتی بلود نی نی و دست میزدی !   توی تولد خیلی دختر خوبی بودی و همش دست میزدی تا بقیه برقصن !   وقتی کیک تولدو آوردن خیلی دوست داشتی بری انگشتتو بکنی توش اما مامان نذاشت ...   عسلم قول میدم با کیک تولد خودت هرکاری دوست داشته باشی بتونی بکنی ....     شب قبلش با بابایی رفتیم تا برای ...
16 مهر 1390

بیستمین ماه

  سلام ستاره من !   دختر گلم یه ماه دیگه هم از بودنمون کنار هم گذشت ... برای من پر از لحظه های قشنگ از دیدن کارهای جدیدت و شنیدن حرفهای قشنگت     دیگه الان خیلی تند و سریع از صندلیای میز ناهارخوری بالا میری و میای پایین البته بعضی وقتا هم میری روی میز !   دیگه خیلی بهتر حرف میزنی مثلا دیگه به سلام نمیگی سل ! یا به ماشین نمیگی ماش !       عزیزم الان چند وقته که "‌بیا " رو یاد گرفتی و خیلی خوشگل تلفظش میکنی بابایی عاشق بیا گفتنته و تو هم که اینو خوب میدونی از وقتی بابایی میاد خونه مرتب میگی بابایی بیا ...   ...
11 مهر 1390

روزت مبارک !

  سلام مسافر بهشتی من !   عسلم امروز روز قشنگیه مثل همون روز که فهمیدم مهمون کوچولوی دلم یه دختر نازه ! مثل همون روزی که با شنیدن اولین گریه ت اشک توی چشمام جمع شد ... مثل همون روز که اولین بار دختر کوچولوی قشنگمو در آغوش گرفتم ...       نمیدونم چه جوری بگم که از داشتنت چقدر خوشحالم   از داشتن دستهای مهربونت وقتی نازم میکنی از داشتن نگاههای قشنگت وقتی خوشحالی توشون موج میزنه از داشتن قلب آسمونیت که میدونم همیشه با عشق میزنه   از دختر بودنت که عشقم بود و هست ....           که دختر پناه مادره و ه...
7 مهر 1390

شیطونک من !

  سلام شیطونک من !   قشنگم اینروزا واسه خودت یه پا سخنران شدی و همش واسمون حرف میزنی هرکی تلفن کنه شما هم باید الی ( الو ) کنی   خیلی از چیزارو میگی  اما الان چند روزه که دیگه جمله های ٢ کلمه ای رو هم میگی     مثلا : بابایی بیا ... اتو لف ... (‌ اتوبوس رفت ) مامانی اش ... (‌بشین ) این منس ... (‌ این مال منه ) و خیلی چیزهای دیگه که الان یادم نمیاد   نمیدونی حرف زدنت چقدر شیرینه  و منو بابایی از تک تک حرفات چقدر ذوقزده میشیم !     نفسم از اونجاییکه تو م...
4 مهر 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ماه من می باشد